با خود می اندیشم، آدمی چگونه می تواند از رنج دلتنگی لذت ببرد؟!
بسیار حرف هست.
بسیار از آنچه باید بنویسم.
من به سراغ خاطرات رفته ام.
تصویرهای قدیمی.
سرزمین های رهاشده
چه حس غریبی دارد پرسه زدن در کوچه ای که عابر تنهایش، دیگر از آن عبور نمی کند.
نکند فراموشش کرده است؟
نکند گمش کرده باشد؟
تاریکخانه...
برچسب : نویسنده : salhayesepido بازدید : 65
او که در دوردست ایستاده
تمام واژه ها را در مشت خود دارد.
تاریکخانه...
برچسب : نویسنده : salhayesepido بازدید : 77
امروز را به خاطر خواهم آورد
بعدها
پس از آنکه دیگر
چیزی از من باقی نمانده است.
تو را جستجو کردم.
و این
گویی آزمون من است.
خیال می کنم که هرگز دیر نخواهد شد.
تو در یک گوشه ی این دنیای تاریک
دست های مرا خواهی یافت.
14 april 2020
تاریکخانه...برچسب : نویسنده : salhayesepido بازدید : 66
برچسب : نویسنده : salhayesepido بازدید : 80
چقدر بد است.
انگار فقط ذره ای اندوه برای بر هم ریختن دنیا کافی است.
وقتی طلبی از دنیا وجود ندارد،
اندوه هم به کار آدم نمی آید.
تاریکخانه...برچسب : نویسنده : salhayesepido بازدید : 98
برچسب : نویسنده : salhayesepido بازدید : 114
این خاک،
کِی دوباره می خندد؟
بهار
شکوفه ها
جوانه ها
سوگوار تاریخند.
برچسب : نویسنده : salhayesepido بازدید : 111
می بارد
بی وقفه
اندوه کودکان معصوم عفرین و غوطه را زار می زند.
آخر این درد را به کدام خاک می توان سپرد؟
برچسب : نویسنده : salhayesepido بازدید : 125
دیدن جای پای دوست هم خوب است.
تاریکخانه...برچسب : نویسنده : salhayesepido بازدید : 111
بعید می دانم برای ارائه بروم.
تاریکخانه...برچسب : نویسنده : salhayesepido بازدید : 119